عمر بن خطابعمر بن خطاب بن نفیل، صحابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و خلیفه دوم بعد از ایشان و یکی از عشره مبشره نزد اهلسنت است. او شش سال بعد از بعثت، اسلام آورد و با اینکه در بیشتر جنگهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از بدر و احد تا حنین و...حضور داشت، در تاریخ، رشادت و استقامت ویژهای برای او نقل نشده است. او شخصیتی تندمزاج داشت و با رأی مستقیم خلیفه اول به خلافت رسید. از مهمترین اقدامات او تغییر جریان خلافت در سقیفه، انتخاب شورا برای تعیین خلیفه بعد از خود، فتوحات مسلمانان و هتک حرمت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در ماجرای غصب فدک و هجوم به خانه آن حضرت بود که منجر به شهادت ایشان شد. او سرانجام در سال ۲۳ ق به دست ابولؤلؤ، غلام مغیرة بن شعبه مجروح و پس از سه روز درگذشت. ۱ - معرفی اجمالیعمر بن خطاب بن نفیل بن العزّی بن ریاح [۹]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۴۴، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
کنیهاش ابوحفص [۱۰]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۴، ص۱۳۱، محقق:عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
بود. وی در سال سیزدهم بعد از عام الفیل به دنیا آمد. [۱۱]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۴۵، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
مادر او نیز حنتمة بنت هاشم بن مغیره از قریش و طایفه بنیمخزوم بوده است. [۱۲]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۴۴، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
۲ - مخالفت با اسلامعمر در ابتدای ظهور اسلام، از مخالفان سرسخت مسلمانان بود و بر افرادی که از قبیلهاش به اسلام میگرویدند، با خشونت رفتار میکرد تا جایی که خواهر و دامادش، اسلام خود را از عمر مخفی نگه میداشتند. [۱۳]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۶، تحقیق:زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
با این حال در حدود سال ششم بعثت و پس از اسلام آوردن نزدیک به شصت نفر، اسلام آورد. او بعدها با ازدواج دخترش حفصه با پیامبر، با حضرتشان خویشاوندی پیدا کرد. ۳ - ویژگیهای شخصیتیعمر بن خطاب، شخصیتی تندمزاج داشت [۱۶]
ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۱۸۳، محقق و مصحح:ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
و حتی در دوران خلافتش، کمتر کسی جرأت میکرد، از او سؤالی بپرسد؛ به این سبب مردم هرگاه مشکلی برایشان پیش میآمد و ناچار بودند نظر عمر را بخواهند، عثمان بن عفان یا عبدالرحمن بن عوف را واسطه میکردند و هرگاه موضوع بسیار دشواری بود، از عباس استمداد نموده، او را نزد عمر میفرستادند. [۱۷]
ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۱۰۶، ترجمه: گلپایگانی، محمد وحید، تهران، ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
در حُدیبیّه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از عمر خواستند که به مکه رفته و با مکیان گفتوگو کند؛ اما عمر در جواب پیامبر گفت: «یا رسول الله! همانا قریش به شدت با من دشمن هستند و اگر به من دست یابد، مرا خواهند کشت». پیامبر بعد از شنیدن این سخنان از فرستادن او منصرف شده و عثمان را فرستاد. با این وجود، او با صلح حدیبیه نیز مخالف بود، مخالفتی که بعدها سبب پشیمانی خود او گردید: «گفتوگو برای صلح تمام شده و تنها نگارش متن صلح باقی مانده بود. عمر بن خطاب بلند شد و پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و گفت: مگر تو پیامبر خدا نیستی؟! پیامبر: آری؛ هستم! عمر: مگر ما مسلمان نیستیم؟! پیامبر: آری! عمر: مگر آنها مشرک نیستند؟! پیامبر: آری! عمر: پس چرا در کار دین خویش خوار و کوچک شویم؟! پیامبر: من بنده و فرستاده خدایم و خلاف فرمان وی عمل نمیکنم، او نیز مرا وا نخواهد گذاشت. سپس همین گفتار را خطاب به ابوبکر گفت و او نیز در جواب گفت: ای عمر! مطیع وی باش؛ من شهادت میدهم که او پیامبر خدا است». [۱۹]
مقریزی، تقیالدین، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱، تحقیق:نمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
در موارد دیگری هم میبینیم که عمر در غیر از صحنه نبرد، دست به شمشیر و تهدیدش زیاد بود. به عنوان نمونه، گزارش شده است که او از پیامبر خواست تا اجازه دهد که گردن اسیران را بزند! [۲۰]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵۳۹، تحقیق:تدمری، عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
۴ - تلاش برای خلافت ابوبکرعمر و ابوبکر، با اینکه شباهت اخلاقی و رفتاری چندانی با یکدیگر نداشتند، اما در بسیاری موارد، مکمل یکدیگر بودند. عمر در داستان سقیفه نقش بسیار پُررنگی برای خلافت ابوبکر ایفا کرد و اگر عمر نبود، شاید هرگز ابوبکر به خلافت نمیرسید. عمر تلاش بسیاری کرد تا از همگان برای ابوبکر بیعت بگیرد، تا جایی که امام علی (علیهالسلام) به او گفت تلاش چشمگیرت برای خلیفه کردن ابوبکر برای آن است که او تو را در آینده خلیفه کند! [۲۱]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۷، تحقیق:زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
و همینگونه هم شد!عمر اگرچه در دوران ابوبکر منصب قضاوت را عهدهدار بود، [۲۲]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
اما علاوه بر آن، نفوذ فراوانی در حکومت داشته و نزدیکترین مردم به ابوبکر بود. نزدیکی و قرابت این دو به قدری زیاد بود که همگان میدانستند عمر جانشین ابوبکر خواهد بود!نقل شده است هنگام وصیت ابوبکر، او عثمان را فرا خواند و گفت: «بنویس: بسم الله الرّحمن الرّحیم، این پیمان ابوبکر بن ابیقحافه است برای مسلمانان. اما بعد...». در اینجا ابوبکر از هوش رفت؛ اما عثمان از خود چنین نوشت: «اما بعد، من عمر بن خطاب را خلیفه شما کردم و در نیکخواهی شما کوشیدم»!! آنگاه ابوبکر به هوش آمد و گفت: «بخوان چه نوشتی؟» و وقتی عثمان خواند، ابوبکر تکبیر به زبان آورد و گفت: «بیم آن کردی اگر در حال بیهوشی جان بدهم، اختلاف در مردم افتد؟ عثمان گفت: آری. گفت: خدایت از جانب اسلام و مسلمانان پاداش نیک دهد». [۲۳]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۴۲۹، تحقیق:ابراهیم، محمد ابوالفضل، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
۴.۱ - آگاهی مردم از خلافت عمراین امر بر مردم عادی نیز عیان بود. وقتی عمر وصیت ابوبکر را به مسجد میبرد تا برای مردم بخواند، مردی به عمر گفت: ابوحفص! در آن، چه چیزی نوشته شده است؟! عمر گفت: نمیدانم! ولی من اولین کسی هستم که اطاعت میکنم! آن مرد در پاسخ گفت: به خدا سوگند! من میدانم که چه نوشته است! دیروز تو او را به حکومت رساندی و امروز او تو را!! [۲۴]
ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۸، تحقیق:شیری، علی، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
آری به حق، دانهای که عمر در سقیفه کاشت، سه سال بعد برای خودش ثمر بخشید و ابوبکر در وصیت خود عمر را جانشین و خلیفه مسلمانان قرار داد. با آنکه دو خلیفه اول، وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مبنی بر جانشینی امام علی (علیهالسلام) را نادیده گرفته، و نمایش بیعت اهل حل و عقد را اجرا کرده بودند، اما عمر در سال سیزدهم هجری [۲۶]
دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۱۱۳، تحقیق:عبدالمنعم عامر، مراجعه، جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
با وصیت ابوبکر و بدون دخالت مستقیم مردم خلیفه شد و حدود ده سال بر این منصب تکیه زد. [۲۷]
ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۹، تحقیق:شیری، علی، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۴.۲ - لقب امیرالمؤمنینمردم که ابوبکر را خلیفه رسول الله مینامیدند، در ابتدا عمر را «خلیفه خلیفه رسول الله» میخواندند؛ اما این لقب را سنگین میشمردند. در همان روزگار، مردم فرماندهان سپاه را امیر میخواندند و از قضا یکی از صحابه، عمر را «امیرالمؤمنین» خطاب کرد که از آن پس او از طرف مردم به این لقب خوانده میشد. [۲۸]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۱، ص۲۸۲ – ۲۸۳، تحقیق:خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
البته نقلهای دیگری نیز در چگونگی این نامگذاری وجود دارد. [۲۹]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
۵ - حوادث زمان عمردوران خلافت عمر، پر از حوادث و اتفاقات گوناگون است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: ۵.۱ - فتوحات گستردهاز مهمترین اتفاقاتی که در این دوره رخ داد، فتوحات گستردهای بود که مسلمانان بدان دست یافتند. ابتدا عراق فتح شد و سپس ایران زیر سایه اسلام آمد. آذربایجان و ارمنستان امروزی نیز نقاط بعدی در این مسیر بودند. از مسیری دیگر بیتالمقدس و شامات به سیطره مسلمانان درآمد و... ۵.۲ - تغییر احکام فرعیخلیفه دوم، خود را دارای اختیارات زیادی میدانست؛ ازاینرو بدون هیچ مشکلی دست به تغییر برخی احکام فرعی میزد؛ درحالیکه اذعان داشت، پیامبر خلاف آن را عمل کرده است. [۳۰]
جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء از رحلت پیامبر تا زوال امویان، ص۸۶ – ۸۷، قم، دلیل ما، ۱۳۸۲ش.
قدرت اجتماعی او نیز مزید بر علت گشته و کمتر کسی را یارای مخالفت با او بود. این تغییرات نه تنها در اهل سنت امروزی مورد قبول است، بلکه حتی با تعصب فراوان از آنها دفاع میشود. ۵.۳ - انتخاب حکمراناننوع انتخاب و برخورد خلیفه دوم با حکمرانانی که به مناطق مختلف فرستاده میشدند، از نکات جالب توجه آن دوران است. عموم حاکمانی که خلیفه به مناطق مختلف میفرستاد، از شخصیتهای رده دوم صحابه بوده و چهرههای مشهور و برجستهای چون امام علی (علیهالسلام)، طلحه، زبیر، ابن عوف، و ... برای حکمرانی انتخاب نشدند. از طرفی برخی افراد چون عمرو بن عاص، معاویة بن ابوسفیان و مغیرة بن شعبه و...به حکومت گماشته میشدند. خلیفه مدعی بود آنان در حکومت نیرومندتر و بیناترند و خودش بر ایشان اشراف بیشتری دارد و هیبت او را رعایت میکنند! چون به او گفته شد چرا بزرگان اصحاب را به کار و عمل نمیگماری؟ گفت: خوش ندارم آنان را به این کارها آلوده کنم!! [۳۱]
ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
و یا آنکه نمیخواهم آنان در مناطق مختلف پخش شوند و نیز میگفت حضور در غزوات پیامبر برای آنها کافی است! ۵.۴ - مشاطره اموالعمر کنترل ویژهای نسبت به حکمرانان خود داشت. او در وقت رفتن به محل خدمت، ثروت آنان را ثبت میکرد و عموماً در وقت بازگشت، اموال آنان را دو نیمه کرده، نیمی را به آنان داده و نیم دیگر را به بیت المال میسپرد (مشاطره اموال) و گاه محمد بن مسلمه را برای گرفتن نیمی از اموال حکمرانان به سوی آنان میفرستاد. این رویکرد مورد اعتراض افرادی مانند امام علی (علیهالسلام) و ابوبکره (ابوبکره، نامش نفیع بن حارث طبیب زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.) قرار گرفت؛ آنها معتقد بودند اگر همه آن اموال از آن خداست، چرا همه را نمیگیری و اگر از آن والیان است، چرا نیمی را میگیری؟ این عمل عمر بدین جهت بود که معتقد بود آنان این اموال را به ناحق گردآوری کردهاند؛ اما چون راه خاصی برای جدایی اموال باطل از غیر باطل نمیدانست، دست به چنین اقدامی میزد. جالب اینجا بود که بعد از این عمل، آنها را مجدداً به سر کارشان باز میگرداند. [۳۵]
جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء از رحلت پیامبر تا زوال امویان، ص۷۸ ـ ۷۹، قم، دلیل ما، ۱۳۸۲ش.
۶ - تأثیر بر اهل سنتخلیفه دوم بیش از هر شخصیت دیگری در فکر و اندیشه اهل سنت تأثیر داشته و همانگونه که دوره او از لحاظ تاریخی، مقطع بسیار مهمی در تاریخ اسلام به شمار میآید، فکر و عمل او نیز برای مسلمانان سنی مذهب اهمیت بسیار بالایی دارد. این اهمیت تا جایی است که از او به عنوان الگویی یاد میشود که هیچگونه خطایی نداشته و میتوان به هر قول و فعل او به عنوان سیره و سنتی شرعی استناد کرد. [۳۶]
جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء از رحلت پیامبر تا زوال امویان، ص۸۳، قم، دلیل ما، ۱۳۸۲ش.
اهل سنت در روایاتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، از مقام او با عنوان محدّث (شخصی که به او الهام میشود) یاد کردهاند که غیر از او هیچ فرد دیگری شایسته آن نیست. [۳۷]
بخاری، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲، محقق:محمد زهیر بن ناصر الناصر، شرح و تعلیق:دیب البغا، مصطفی، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
اما شیعیان به بسیاری از رویکردها و عملکردهای خلیفه دوم انتقاداتی دارند: تغییر جریان خلافت در سقیفه برخلاف دستورات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، نوع بیعتگرفتن از امام علی (علیهالسلام)، بیحرمتی به دخت نبی اکرم، شیوه انتصابش به مقام خلافت و نیز انتخاب شورا برای خلیفه بعد از خود، مدل حکومتداری، ایجاد بدعتهایی در دین، و نداشتن دانش کافی برای حکومت به اعتراف خودش، مسلط کردن افرادی چون معاویه بر سرنوشت آینده اسلام و...از موارد بیشماری هستند که انتقاداتی را متوجه او کردهاند. ۷ - وفاتعمر خطاب در ۲۶ ذیالحجه سال ۲۳ هجری به دست فردی به نام فیروز فارسى؛ مکنى به ابولؤلؤ و غلام مغیرة بن شعبه مجروح و پس از سه روز درگذشت. ۸ - پانویس۹ - منبعپایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عمر بن خطاب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۸. ردههای این صفحه : حاضران در سقیفه | خلفای اربعه (اهل سنت) | درگذشتگان سال 23 (قمری) | صحابه | عشره مبشره از دیدگاه اهل سنت | مدفونان در مسجد النبی | مهاجمان به خانه حضرت زهرا
|